در اوایل ماه قوس سال ۱۳۹۸ ویب سایت ترور مانیتور از نشر یک نوار تصویری منصوب به تحریک اسلامی ترکستان شرقی مستقر در سوریه خبر داد. در این نوار تصویری فعالیت های نظامی جنگجویان این گروه در افغانستان به نمایش داده می شود و در قسمت دیگر این فلم واسطه های نظامی ارتش افغانستان نشان داده می شود که در اختیار این جنگجویان قرار دارند.
در شرایط فعلی که مذاکرات صلح میان دولت آمریکا و گروه طالبان بعد از توقف دو ماهه دوباره آغاز شده است، نشر این نوار تصویری چی معنی داشته می تواند و در صورت که دولت آمریکا و گروه طالبان به یک توافق دست یابد، سرنوشت جنگجویان خارجی مستقر در افغانستان چه خواهد شد؟ در این نوشته به پاسخ این پرسش ها می پردازیم، اما قبل از آن باید تاریخچه حضور جنگجویان خارجی به گونه مختصر بررسی کنیم.
تاریخچه حضور جنگجویان خارجی در افغانستان
زمانیکه مبارزه مجاهدین افغان علیه نیروهای اتحاد جماهیر شوروی و دولت وقت آغاز گردید، جنگ افغانستان حمایت کشورهای غربی و در رأس آن دولت ایالات متحده آمریکا را به دست آورد و نبرد علیه قشون سرخ در مدت کم صبغه بینالمللی پیدا نمود. ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی امیدوار بودند که رقیب دیرینه آن ها یعنی اتحاد جماهیر شوروی در جنگ افغانستان با شکست مواجه شود. از همین رو با مجاهدین افغان کمک مالی و تسلیحاتی می نمودند.
در این جنگ در پهلوی مجاهدین افغان، جنگجویانی از سراسر کشورهای اسلامی برای مبارزه علیه نیروهای الحادی وارد افغانستان گردیدند که بعدها این نیروها بنام افغان العرب نامیده شدند.
جنگ جویان افغان عرب یا افغان العرب
این اصطلاح بر جوانانی اطلاق می شد که به نیت جهاد و مبارزه با شوروی و کمونېزم از کشورهای عربی همچون مصر، عربستان، الجزایر، لیبیا، یمن و غیره به پاکستان آمده و از آنجا به افغانستان می رفتند. بعد از آن این اصطلاح عام شد و به کلیه جوانانی که در جنگ افغانستان مشارکت داشتند، اطلاق شد. اکثر این جوانان از سازمان های جهادی کشورهای عربی بودند که از افکار و اندیشه های جهادی و انقلابی و سید قطب تاثیر پذیرفته بودند. از رهبران اصلی حرکت جهادی افغان العرب می توان از «عبدالله عزام» مؤلف کتاب «آیات الرحمن فی جهاد الافغان» و پس از او «اسامه بن لادن» نام برد. عبدالله عزام بخاطر نشر اخبار جهاد افغانستان، انسجام بیشتر جنگجویان عرب و کمک های صحی به مجاهدین افغان نهادی را تحت عنوان «مکت الخدمات» و مجله الجهاد را بنیان نهاد. وی مخالف ایجاد گروه مستقل عرب ها بود، ایمن الظواهری یکی از اعضای معروف گروه جماعت الجهاد اسامه بن لادن را تشویق نمود تا یک گروه جداگانه را برای جنگجویان ایجاد کند که در آن عرب ها به طور مستقل علیه نیروهای شوروی مبارزه نمایند. در اثر پافشاری ظواهری اسامه بن لادن علرغم مخالفت عزام «الماسده» یا کمین گاه شیران را بنیان گزاری نمود که در آن تنها جنگجویان عرب حضور داشتند.
پیتر برگن مؤلف کتاب «اسامه که من می شناسم» از قول اسامه بن لادن دلیل ایجاد الماسده را چنین بیان می کند:
«مجاهدین افغان بیشتر برای غنیمت می رزمند و اغلب از روی یا روی با کاروان های مجهز روسی ابا می روزند، اما مجاهدین عرب برای رضای الله می جنگند. از همین رو الماسده در کوه های جاجی به خار چشم روس ها مبدل گردیده است».
در سال ۱۹۸۸ الماسده، قاعده انصار و جماعت الجهاد با هم یک جا شدند وسازمان القاعده را بینان گذاری نمودند که اسامه به عنوان رهبر و ظواهری در آن سمت معاونیت را داشت، درست یک سال بعد از تشکیل سازمان القاعده، عبدالله عزام در پشاور پاکستان ترور گردید.
درباره ترور مروزی عبدالله عزام نظریات گوناگون وجود دارند. چه کسی عزام را کشت؟ بعضی ها می گویند کار یک عرب – افغان دیگر مانند اسامه بن لادن یا ایمن الظواهری بوده است؛ اما احتمال درست بودن این فرضیه بسیار کم است؛ چون سرنوشت کسی که برای کشتن پدر جهاد تلاش می کرد، بسیار ناگوار می بود. برخی های دیگر سی آی ای یا موساد را مسؤل آن ترور می دانند؛ اما عزام به اندازه ی کافی برای آن ها مهم نبود. تعداد دیگری هم سعودی ها یا اطلاعات اردن را مقصر می خوانند؛ اما این دو کشور هم در آن زمان عادت نداشتند که اسلام گریان را بکشند. اداره ی خدمات امنیت دولتی «خاد» در اوایل دهه ی هشتاد دلایلی برای کشتن او داشت؛ اما نه پس از آن دهه. خیلی ها گلبدین حکمتیار که احساس می کرد عزام علاقه ی بیشتری به دشمن بزرگش، احمدشاه مسعود پیدا کرده را متهم ترور او می دانند؛ اما سندهای جدید نشان می دهند که حکمتیار و عزام در واقع دوستان نزدیکی بوده اند.
در این صورت تنها سازمان اطلاعات نظامی پاکستانیISI می ماند که توانایی و انگیزه ی آن ترور را داشت. در اواخر دهه ی هشتاد میلادی، عرب – افغان ها، برای پاکستانی مزاحمانی بودند که به طور آزادانه تری از پاکستان انتقاد می کردند و در سیاست مجاهدین افغان مداخله داشتند. هیچ سند محکمی دست داشتنISI را در این ترور ثابت نمی کند؛ اما اسنادی وجود دارند که جرم ISI را ثابت نکرده ولی به آن اشاره می کند.
پس از خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان بین عبدالله عزام و اسامه بن لادن بر سر اینکه پس از این، فلسطین «معرکه الجهاد» باشد یا آمریکا و حکومت های عربی، اختلاف پیش آمد. عبدالله عزام بر موضع نخست بود و بن لادن بر موضع دوم و همین سبب تشتت و چند دستگی درمیان جنگجویان افغان العرب گردید.
به سوی سرزمین های دیگر
بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب الله در افغانستان و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تعدادی از مجاهدین افغان– عرب به کشورهای خود شان برگشتند و بعضی شان به کشورهای آسیای مرکزی از جمله تاجکستان رفتند و در آن جا علیه حکومت های طرف دار روسیه جنگیدند. در همین حال اسامه بن لادن همراه با تعدادی از جنگجویان تحت فرمانش در ابتدا به عربستان سعودی و سپس به سودان رفت و در کار های عمرانی مصروف گردید، اما در کشور سودان علیه سیاست خارجی دولت عربستان سعودی انتقادات تندی را وارد می نمود.
دولت عربستان سعودی که برای آمریکا اجازه احداث پایگاه در سرزمین مقدس داده بود را محکوم می نمود. به گفته ابو جندل محافظ شخصی اسامه بن لادن، سودانی ها تا آخرین لحظه که بن لادن سودان را ترک کرد رفتار بسیار خوبی با او داشتند. او به دلیل برخورد سیاسی درباره عربستان سعودی در نطق ها و بیاینه ها موثرش، مجبور به ترک سودان شد.
برگشت دوباره جنگجویان به افغانستان
در سال ۱۹۹۶ عمر البشیر رئیس جمهور سودان نامه ای به استاد ربانی فرستاد. به قول یکی از نزدیکان استاد در آن زمان، رئیس جمهور سودان در این نامه از مشکلاتی که حضور اسامه در سودان برای این کشور به وجود آورده است، نوشته بود. عمر البشیر نوشته بود که فشارهای آمریکا بر سودان، کشور فقیر و درگیر جنگ داخلی در جنوب که یک نظام نو پای اسلامی را تجربه می کند، مشکلات فراوانی به وجود آورده است.
به نظر می رسد که حضور اسامه بهانه ای به دست آمریکا داده بود تا به سودان حمله نموده و نظام این کشور را از میان بر دارد. افغانستان کشوری است که در گیر جنگ است و شرایط به گونه ای بود که دیگر هیچ کشوری جرئت حمله به آن را نخوهد داشت. بنابر این، اگر دولت افغانستان با سودان همکاری نموده و اسامه را به افغانستان ببرد، مردم سودان هرگز این کمک افغان ها را فراموش نخواهد کرد. این خواست رئیس جمهور سودان در میان اعضای حکومت مجاهدین موجب ایجاد نظریات متفاوت گردید.
احمدشاه مسعود و به تبع وی استاد ربانی آمدن اسامه را به خیر افغانستان نمی دانستند و به این باور بودند که حضور اسامه در افغانستان موجب تحریک آمریکا به دشمنی با دولت مجاهدین خواهد شد، اما استاد سیاف به این باور بود که از وجود اسامه می توان به عنوان میانجی میان مجاهدین و طالبان سود برد.
بعد از سقوط حکومت مجاهدین و فتح جلال آباد توسط طالبان اسامه بن لادن و جنگجویان تحت امرش به طالبان پیوستند، با گذشت زمان حضور اسامه بن لادن برای حکومت طالبان درد سرساز گردید. به تاریخ ۲۷ ماه مارچ سال ۱۹۹۷ اولین مصاحبه مطبوعاتی اسامه از سوی روزنامه ی اندیپندینت نشر گردید. اسامه در این مصاحبه به دولت های عربستان سعودی و آمریکا هشدار داده بود.
بعد از نشر این مصاحبه، ملا عمر رهبر گروه طالبان از اسامه بن لادن خواست که دولت نو پای طالبان با مشکلات عدیده روبه رو است از این رو تلاش نکند که مشکلات مزید را به دولت وی ایجاد نماید و اسامه نیز در ظاهر این خواست اسامه را پذیرفت، اما درسال ۱۹۹۸ از سوی اسامه بن لادن یک اعلامیه ی هشدار آمیز علیه دولت های عربستان و آمریکا صادر گردید که بعد از نشر این اعلامیه نماینده خاص دولت آمریکار چردسن به کابل آمد و در این مورد با رهبری طالبان صحبت نمود. در ماه می همان سال اسامه بن لادن به کمک بعضی از اعضای پایین رتبه طالبان یک کنفرانس مطبوعاتی را در ولایت خوست دایر نمود که به شمول CNN رسانه های معروف جهانی در آن حضور داشتند. در این کنفرانس مطبوعاتی اسامه یک بار دیگر دولت آمریکا را تهدید نموده بود، پس از این مصاحبه رهبری طالبان از اسامه بن لادن به صورت جدی خواست که مطابق پالیسی امارت اسلامی افغانستان عمل کند. بعد از اظهارات جنجالی اسامه سفارت های آمریکا در پایتخت های کنیا و تانزانیا مورد هدف قرار گرفت و دولت آمریکا اسامه را به دست داشتن در این حمله متهم نمود و سپس ولایت های خوست و کندهار هدف حملات راکتی آمریکا قرار گرفت، اما اسامه در آن حملات آسیب ندید. دولت آمریکا بعد از این واقعه دولت طالبان را به طور وسیع تحریم نمود.
در زمان حکومت طالبان در پهلوی جنگجویان عرب، نیروهای شبه نظامی تحریک اسلامی ازبکستان، تحریک اسلامی ترکستان شرقی و مبارزان چچنی نیز در افغانستان حضور داشتند.
در سال ۲۰۰۰ پالیسی کنترول نمودن اسامه بن لادن و سایر جنگجویان عرب از سوی طالبان به دلیل وضع تحریم های اقتصادی آمریکا بالای حکومت طالبان از میان رفت و از همین تاریخ به بعد تعدادی زیادی از جنگجویان و هواداران شبکه القاعده وارد افغانستان گردیدند. در پهلوی عرب از جمعه نمگانی نیز استقبال گردید، اما در باره ایغورها طالبان محتاط بودند و آن ها تنها حق زندگی کردن در افغانستان را داشتند، اگر چه تعداد آن ها بیشتر از صد نفر نبودند، اما بازهم دولت چین از این ناحیه نگران بود.
بعد از سقوط طالبان، جنگجویان عرب، ازبک، چچن و ایغور به آن طرف خط فرضی دیورند متواری گردیدند. این جنگجویان در وزیرستان از سوی ملک نیک محمد وزیر استقبال شدند.
زمانیکه آمریکا بالای عراق حمله نمود، تعدادی از این جنگجویان به عراق رفتند و در قالب القاعده عراق تنظیم گردیدند. تا زمان مرگ اسامه بن لادن سازمان القاعده بعیت خویش با ملاعمر را نگهداشتند و بعد از قتل اسامه و وفات ملا عمر ایمن الظواهری با ملا اختر محمد منصور بعیت نمود که این بعیت از سوی ملا منصور پذیرفته شد، اما پس از کشته شدن ملا اختر محمد منصور و آمدن ملا هیبت الله اخوندزاده یک بار دیگر ظواهری بعیت اش را با اخوندزاده تجدید نمود که تا حال از سوی وی تایید را یا رد نگردیده است.
جنگجویان ازبک مستقر در وزیرستان از سوی قبیله وزیر متهم به ترور بزرگان قبیله وزیر گردیدند و قبیله وزیر به قبیله مسید اخطار داد که در ظرف ده روز این جنگجویان را از وزیرستان شمالی اخراج کند، در غیر آن، بالای وزیرستان شمالی حمله خواهد نمود. ملا عمر جهت خاتمه دادن به این بحران معاون خویش ملا عبدالغنی برادر را به وزیرستان فرستاد و ملا برادر جنگجویان ازبک را به ولسوالی خاک افغان ولایت زابل منتقل نمود. بعدها همین جنگجویان ازبک در ولایت زابل برای طالبان به یک درد سر مبدل شدند و طالبان مجبور شدند که علیه آن ها دست به عملیات نظامی بزند.
داعش و جنگجویان خارجی
بعد از آغاز جنگ داخلی در سوریه و شکل گیری گروه دولت اسلامی یا همان داعش اسبق تعدادی از جنگجویان عرب مستقر در دو سوی خط دیورند به سوریه رفتند، اما بعد از اعلام خلافت از سوی داعش در سال ۲۰۱۴ و هم چنان ایجاد شاخه خراسان در سال ۲۰۱۵ در منطقه رزمک وزیرستان تعدادی از جنگجویان عرب و ازبک مستقر در دو سوی خط فرضی دیورند با این گروه بعیت نمودند .
توافق صلح و آینده نامعلوم جنگجویان خارجی در افغانستان
در شرایط فعلی، جنگجویان خارجی در افغانستان به دو بخش قابل تقسیم است:
- جنگجویان خارجی که هنوزهم با طالبان افغان متحد هستند
- جنگجویان بیرونی که تحت رهبری شاخه خراسان گروه دولت اسلامی یا داعش سابق فعالیت می کنند
قرار است به زودی توافقنامه صلح میان گروه طالبان و ایالات متحده آمریکا امضا شود، اما روی مساله جنگجویان خارجی از جمله شاخه خراسان و آینده این گروه هیچ بحث از سوی ایالات متحده، دولت افغانستان و گروه طالبان صورت نمی گیرد. اگر چه طالبان افغان حضور جنگجویان خارجی در صفوف شان را به طور رسمی انکار می کنند، اما هنوز هم جنگجویان خارجی در درون صفوف طالبان فعالیت دارند. جنگجویان افغان عرب بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب الله به یک درد سر به حکومت مجاهدین و سپس حکومت طالبان مبدل گردیدند.
حالا یک بار دیگر تاریخ در حال تکرار شدن است. طالبان بعد از هژده سال جنگ علیه نیروهای خارجی قرار است با آن ها وارد مذاکره شوند و نیروهای آمریکایی نیز مانند قشون سرخ در نتیجه یک توافق سیاسی از افغانستان بیرون شوند، اما سوال اساسی این جا است که سرنوشت جنگجویان خارجی متحد طالبان خصوصاً جنگجویان ایغور و عرب بعد از خروج قوای خارجی از افغانستان چه خواهند نمود؟
از چهل سال به این طرف، جنگجویان عرب بی وطن و سرگردان هستند آن ها با ختم یک جنگ به جنگ دیگری رفته اند. وقتی جنگ افغانستان ختم گردید، آن ها به تاجکستان و آذربایجان رفتند واز آن جا بوسنی و چچن، زمان که مسلمانان بوسنی با صرب ها به توافق دست یافتند، این توافق صلح با مخالفت جنگجویان عرب روبه رو گردید. رهبری جنگجویان عرب خواستند در مورد این توافقنامه صلح تصمیم بگیرند، اما در مسیر راه بیش از بیست فرمانده ارشد عرب که در جنگ مسلمانان بوسنی علیه صرب ها می رزمیدند، در یک کمین افراد مسلح جان باختند. در مورد این که فرماندهان مذکور توسط استخبارات صربستان کشته شدند و یاهم توسط مسلمانان بوسنی و یاهم به توافق هر دو جهت این کار صورت گرفت، شواهد کافی در دست نیست.
زمانیکه جنگ داخلی تاجکستان به پایان رسید، یکی از فرماندهان ارشد عرب بنام خطاب که از افغانستان به تاجکستان رفته بود، در ابتدا وارد داغستان گردید و سپس راهی چچن شد و در جنگ گروزنی در کنار جنگجویان چچنی علیه روس ها رزمید. جنگ چچن درسال ۱۹۹۶ به اوج خود رسید. خطاب درهمان سال و در یک مورد با ۵۰ مجاهد طی یک کمینی یک قطار بزرگ نظامی روس ها را مورد حمله قرار داد. رسانه های روسی از کشته شدند ۲۲۶ سرباز و افسر در این حمله قرار دادند که سه جنرال در جمع کشته شدگان بود. گروه مربوط به خطاب حملاتی را هم در عمق خاک روسیه انجام داد که موجب تلفات سنگین شد. روس ها در اواخر سال ۱۹۹۶ به صورت موقت از چچن عقب نشینی کردند. سرانجام خطاب در سال ۲۰۰۷ در چچن به شکل مرموزی به وسیله زهر کشته شد.
پایانه
حالا سرنوشت جنگجویان خارجی مستقر در افغانستان یک بار دیگر در هاله از ابهام است. به گمان اغلب جنگجویان عرب و ایغور متحد طالب بعد از توافق طالبان با آمریکا و دولت افغانستان با شاخه خراسان گروه دولت اسلامی یا داعش اسبق یک جا خواهند شد و در کشورهای چین، آسیای مرکزی و ایران دست به فعالیت نظامی خواهند زد. از سوی دیگر، شماری از کشورهای منطقه، کشورهای غربی و در رأس آن امریکا را به حمایت این نیروها متهم هستند. چون نیروهای یاد شده علیه علیه رقیب های نظامی – اقتصادی غرب می رزمند، احتمال کمک کشورهای غربی به این نیروها بعید به نظر نمی رسد. و در صورت که این نیروها از سوی کشورهای غربی حمایت گردد و در کشورهای منطقه مداخله نظامی کنند، آیا کشورهای منطقه در قبال این موضوع سکوت خواهد نمود یا عمل بالمثل انجام خواهند دارد و در صورت که کشورهای منطقه در این مورد واکنش نشان بدهند، آیا یک بار دیگر افغانستان به مرکز جنگ های نیابتی کشورهای منطقه و فرا منطقه مبدل نخواهد شد؟